نوشته شده توسط : محمدآذری

راهکارهای حفظ و توسعه گاو سیستانی در نطق نماینده سیستان وعضو كميسيون كشاورزي، جناب دکتر کیخا:
ماينده سیستان در مجلس شوراي اسلامي افزود: در گذشته حدود 50 هزار نفر از مردم سيستان در اطراف درياچه هامون به كار پرورش دام اشتغال داشتند كه با خشكسالي و پايين رفتن آب درياچه شغل خود را از دست داده و درآمد اكثر مردم به شدت كاهش يافته و تبديل به قشر فقير شده است. .
كيخا افزود: در نوار مرزي هامون ايستگاه پرورش گاو سيستاني بايد ايجاد شود كه در حال حاضر چنين ايستگاهي وجود ندارد در حالي كه اين نژاد بهترين نژاد بومي براي توليد گوشت به شمار مي‌رود.
وي گفت: در گذشته جزيره‌هاي كوچكي به نام تختك در درياچه هامون وجود داشت كه مردم در آنها حضور داشته و كار اكثر آنها پرورش دام بود كه در طول تاريخ اين كار تكرار مي‌شد، اما وقتي كه درياچه خشك شد جمعيت 50 هزار نفري حاشيه درياچه هامون شغل و درآمد خود را از دست دادند.
كيخا افزود: پيشنهاد كارشناسان اين است اگر خط لوله‌اي آب موجود در چاه نيمه‌ها به كوه خواجه و سپس به موازات ساحل درياچه بين دامداران آب‌رساني شود مي‌توان با مشاركت وزارت جهاد كشاورزي ايستگاه پرورش گاو سيستاني احداث كرد كه بهترين نژاد گوشتي دنيا را تشكيل مي‌دهد
 



:: برچسب‌ها: سیستان , گاوسیستان , سیستانیها , بزرگان سیستان , دانشجویان سیستانی , بزرگان سیستان , شعرسیستان , نیمروز , تکر , طایفه سیستان , آذری , عکس , ایران باستان ,
:: بازدید از این مطلب : 370
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری

راهکارهای حفظ و توسعه گاو سیستانی در نطق نماینده سیستان وعضو كميسيون كشاورزي، جناب دکتر کیخا:
ماينده سیستان در مجلس شوراي اسلامي افزود: در گذشته حدود 50 هزار نفر از مردم سيستان در اطراف درياچه هامون به كار پرورش دام اشتغال داشتند كه با خشكسالي و پايين رفتن آب درياچه شغل خود را از دست داده و درآمد اكثر مردم به شدت كاهش يافته و تبديل به قشر فقير شده است. .
كيخا افزود: در نوار مرزي هامون ايستگاه پرورش گاو سيستاني بايد ايجاد شود كه در حال حاضر چنين ايستگاهي وجود ندارد در حالي كه اين نژاد بهترين نژاد بومي براي توليد گوشت به شمار مي‌رود.
وي گفت: در گذشته جزيره‌هاي كوچكي به نام تختك در درياچه هامون وجود داشت كه مردم در آنها حضور داشته و كار اكثر آنها پرورش دام بود كه در طول تاريخ اين كار تكرار مي‌شد، اما وقتي كه درياچه خشك شد جمعيت 50 هزار نفري حاشيه درياچه هامون شغل و درآمد خود را از دست دادند.
كيخا افزود: پيشنهاد كارشناسان اين است اگر خط لوله‌اي آب موجود در چاه نيمه‌ها به كوه خواجه و سپس به موازات ساحل درياچه بين دامداران آب‌رساني شود مي‌توان با مشاركت وزارت جهاد كشاورزي ايستگاه پرورش گاو سيستاني احداث كرد كه بهترين نژاد گوشتي دنيا را تشكيل مي‌دهد
 



:: برچسب‌ها: سیستان , گاوسیستان , سیستانیها , بزرگان سیستان , دانشجویان سیستانی , بزرگان سیستان , شعرسیستان , نیمروز , تکر , طایفه سیستان , آذری , عکس , ایران باستان ,
:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری

راهکارهای حفظ و توسعه گاو سیستانی در نطق نماینده سیستان وعضو كميسيون كشاورزي، جناب دکتر کیخا:
ماينده سیستان در مجلس شوراي اسلامي افزود: در گذشته حدود 50 هزار نفر از مردم سيستان در اطراف درياچه هامون به كار پرورش دام اشتغال داشتند كه با خشكسالي و پايين رفتن آب درياچه شغل خود را از دست داده و درآمد اكثر مردم به شدت كاهش يافته و تبديل به قشر فقير شده است. .
كيخا افزود: در نوار مرزي هامون ايستگاه پرورش گاو سيستاني بايد ايجاد شود كه در حال حاضر چنين ايستگاهي وجود ندارد در حالي كه اين نژاد بهترين نژاد بومي براي توليد گوشت به شمار مي‌رود.
وي گفت: در گذشته جزيره‌هاي كوچكي به نام تختك در درياچه هامون وجود داشت كه مردم در آنها حضور داشته و كار اكثر آنها پرورش دام بود كه در طول تاريخ اين كار تكرار مي‌شد، اما وقتي كه درياچه خشك شد جمعيت 50 هزار نفري حاشيه درياچه هامون شغل و درآمد خود را از دست دادند.
كيخا افزود: پيشنهاد كارشناسان اين است اگر خط لوله‌اي آب موجود در چاه نيمه‌ها به كوه خواجه و سپس به موازات ساحل درياچه بين دامداران آب‌رساني شود مي‌توان با مشاركت وزارت جهاد كشاورزي ايستگاه پرورش گاو سيستاني احداث كرد كه بهترين نژاد گوشتي دنيا را تشكيل مي‌دهد
 



:: برچسب‌ها: سیستان , گاوسیستان , سیستانیها , بزرگان سیستان , دانشجویان سیستانی , بزرگان سیستان , شعرسیستان , نیمروز , تکر , طایفه سیستان , آذری , عکس , ایران باستان ,
:: بازدید از این مطلب : 504
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری

راهکارهای حفظ و توسعه گاو سیستانی در نطق نماینده سیستان وعضو كميسيون كشاورزي، جناب دکتر کیخا:
ماينده سیستان در مجلس شوراي اسلامي افزود: در گذشته حدود 50 هزار نفر از مردم سيستان در اطراف درياچه هامون به كار پرورش دام اشتغال داشتند كه با خشكسالي و پايين رفتن آب درياچه شغل خود را از دست داده و درآمد اكثر مردم به شدت كاهش يافته و تبديل به قشر فقير شده است. .
كيخا افزود: در نوار مرزي هامون ايستگاه پرورش گاو سيستاني بايد ايجاد شود كه در حال حاضر چنين ايستگاهي وجود ندارد در حالي كه اين نژاد بهترين نژاد بومي براي توليد گوشت به شمار مي‌رود.
وي گفت: در گذشته جزيره‌هاي كوچكي به نام تختك در درياچه هامون وجود داشت كه مردم در آنها حضور داشته و كار اكثر آنها پرورش دام بود كه در طول تاريخ اين كار تكرار مي‌شد، اما وقتي كه درياچه خشك شد جمعيت 50 هزار نفري حاشيه درياچه هامون شغل و درآمد خود را از دست دادند.
كيخا افزود: پيشنهاد كارشناسان اين است اگر خط لوله‌اي آب موجود در چاه نيمه‌ها به كوه خواجه و سپس به موازات ساحل درياچه بين دامداران آب‌رساني شود مي‌توان با مشاركت وزارت جهاد كشاورزي ايستگاه پرورش گاو سيستاني احداث كرد كه بهترين نژاد گوشتي دنيا را تشكيل مي‌دهد
 



:: برچسب‌ها: سیستان , گاوسیستان , سیستانیها , بزرگان سیستان , دانشجویان سیستانی , بزرگان سیستان , شعرسیستان , نیمروز , تکر , طایفه سیستان , آذری , عکس , ایران باستان ,
:: بازدید از این مطلب : 451
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری

خطر نابودی در کمین نژاد گاو سیستانی
محقق موسسه تحقیقات علوم دامی کشور مستقر در کرج با هشدار درمورد احتمال انقراض نژاد گاو سیستانی، از همگان بخصوص مسوولان و نهادهای ذیربط خواست برای جلوگیری از این ضایعه غیرقابل جبران چاره اندیشی کنند.
حسن فضائلی گفت: اگر روند بی توجهی فعلی ادامه یابد بدون شک نژاد این گاو اصیل بومی ازبین خواهد رفت، همانگونه که اکنون دیگر اثری از نژاد گاو گلپایگان در کشور نیست.
وی که چند سالی است برروی نژاد گاو سیستانی تحقیق می کند، افزود: جای تعجب و تاسف است که ما به داشته های خود ازجمله گاو سیستانی که در بدترین و سخت ترین شرایط زیست می کند و نژادی است که بازده شیر و گوشت آن از گذشته زبانزد بوده، توجه نداریم و درصدد وارد کردن نژاد گاوهای خارجی هستیم.

وی اظهار داشت: از گذشته های دور تمام کسانی که قصد پرواربندی گاو داشتند به سراغ نژاد گاو سیستانی می رفتند زیرا تحقیقات نشان می دهد گاو بومی سیستان بدون اصلاح نژاد قادر است روزانه 10 تا 15 لیتر شیر مرغوب و غلیظ تولید کند و افزایش وزن این گاو نیز به یک هزار و 500 گرم تا یکهزار و 800 گرم در روز می رسد.
فضائلی گفت: این درحالی است که از یکی دو دهه پیش تاکنون از آمار 100هزار راسی گاو سیستانی چیزی باقی نمانده به نحوی که وقتی واحد موسسه تحقیقات علوم دامی تصمیم گرفت برای حفظ نسل این گاو شماری از آنها را جمع آوری کند به سختی توانست یکی دو گله چند صدتایی از آنها را گردهم آورد.
وی، خشک شدن دریاچه هامون را از دلایل کم شدن جمعیت گاوهای سیستانی دانست و افزود: برای حفظ نسل این گاو با همکاری موسسه تحقیقات علوم دامی حدود 50 راس از آنها به شهرستان دزفول انتقال یافته تا با استفاده از پس مانده های محصولات کشاورزی از جمله نیشکر تغذیه شوند، هرچند این تعداد بسیار ناچیز است.
این محقق ادامه داد: اینکه گاو سیستانی در اقلیمی خشک، گرم و طاقت فرسا فقط با خوردن نی در نیزارهای هامون، بازده بالایی در تولید شیر و گوشت دارد، مزیت کم نظیری است که باید ارزش آن را دانست و طبیعی است که درصورت رسیدگی و اصلاح نژاد می تواند از
نظر اقتصادی و ایجاد اشتغال و نیز خودکفایی نقش موثری در منطقه و کشور ایفا کند.
فضائلی گفت: موسسه تحقیقات علوم دامی تاکنون در بخش تحقیق و پژوهش تمام تلاش خود را برای حفظ نژاد گاو سیستانی انجام داده که جمع آوری و نگهداری بیش از 20 هزار دز اسپرم این گاو از آن جمله است، اما علاج واقعه به دست مسوولان و نهادهای اجرایی کشور است که امیدواریم حساسیت لازم را در این خصوص داشته باشند.
وی، حمایت از دامداران منطقه و تامین خوراک گاوهای سیستانی در محل، انتقال بخشی از آنها به دیگر مناطق ازجمله جیرفت که دارای پس مانده های محصولات کشاورزی هستند و جدی گرفتن اینکه نسل این گاو بومی رو به نابودی است را از جمله راهکارهای حفظ نژاد گاو سیستانی برشمرد.
به باور این محقق، آنچه تاکنون درمورد نژاد گاو سیستانی صورت گرفته با توجه به روند فزاینده روبه کاهش جمعیت این نوع گاو بسیار اندک است و مبادا روزی به فکر حفظ نژاد این گاو که با جغرافیا و اقلیم این منطقه از کشور همگونی و همخوانی دارد بیفتیم که دیگر دیر شده باشد.
نژاد گاو سیستانی برترین نژاد گاو گوشتی ایران بشمار می رود که مشخصه اصلی آن داشتن کوهان برجسته و بزرگ، غبغب کاملا شل و افتاده و مقاوم در شرایط سخت و دشوار که از پنج هزار سال قبل در منطقه سیستان می زیسته و از آن برای کار کشاورزی، تولید شیر و گوشت استفاده می شده است.
سند تاریخی پنج هزار ساله گاو سیستانی، پیکره گاوهایی از جنس سنگ لاجورد است که در آخرین کاوشهای باستان شناسی در منطقه باستانی شهر سوخته سیستان به دست آمده است.
این پیکره ها با خصوصیات گاو سیستانی بطور کامل تطبیق می کند چه اینکه وجود کوهان، بدون شاخ بودن، بدن گوشتی و عضلانی آنها از وجود زیستگاه دیرین این گاو در این منطقه حکایت دارد
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانیها , دانشجویان سیستانی , سیستانیها , سیستانیهادرگلستان , بزرگان سیستان , گاوسیستان , نیمروز , دانلود , شهرسوخته , زابل , ,
:: بازدید از این مطلب : 901
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری


دوبيتی را در سيستان سيتک می نامند . دو گمان در باره ی ريشه و معنای اين اصطلاح است ، گمان نخست آن است که سيتک را هم ريشه با " سيت " ها و سکاها بپنداريم و گمان ديگر اين است که آن را برگرفته از واژه ی " سيت " به معنای ترانه بدانيم .افزون بر اين سيستانيان به دو بيتی ، بيت نيز می گويند . در هر روی دوبيتی سرایی يا سيتک سرايی ، شيوه ای يله سرايی بوده است که نخست ، سراينده و سپس خواننده و خواهنده برای رهايی از مرزهای سنتی ی زندگی بر می گزيدند تا با رساترين ، کوتاه ترين و رهاترين واژگان ، شادمانی ها ، دل گرفتگی ها ، تنهايی ها ، غربت زدگی ها و عاشقانگی های خويش را در فشرده ترين ، يله ترين ، زلال ترين و قابل دسترس ترين قالب زبانی بريزند و رودرروی زندگی بايستند و با کوتاه ترين قالب بر سر زندگی فريادی بلند سر دهند . شايد برای همين است که کم تر می توان سيتک و ترانه ای را يافت که بتوان آن را آرام نجوا کرد و کم تر شوريده ای را پيدا کرد که هنگام سيتک خوانی بتواند بی فريادی ناخواسته سيتکی را بخواند . بر بنياد همين باورهاست شايد که دوبيتی سرايی يا سيتک سرايی را بايستی مردمی ترين قالب شعر اقوام ايرانی ناميد زيرا دوبيتی يا سيتک قالب برگزيده و زبان دل های شوريده ی طبقات فرودستی بوده است که از ديرباز تاريخ در لايه های زيرين زندگی نفس می کشيده اند و همواره نيز دردهای مشترک و بی شمارشان بر شادی های شان می چربيده است و دوبيتی انگار می آمده است تا در کنار زيستن و کار، ياری گرشان باشد تا دمی زيستن بدفرجام و گجسته را تاب آورند و توانی برای پی گرفتن زندگی داشته باشند. بر وارونه ی قالب های ديگر شعری که سرايندگان آنان شناخته شده ، چيزدان و سخنوران فن سالاری در گستره ی ادبيات هستند و شناسنامه ی مشخصی دارند ، سرايندگان بسياری از اين سيتک ها جز چند تن ، ناشناخته و گمنامند اما سيتک ها و ترانه ها چه با نام و چه بی نام هم چنان از دياری به دياری ديگر کوچيده اند و تا ژرفای زندگی ريشه دوانده اند . انگار نسيم زندگی در درازنای زيستن وظيفه ی پراکنده کردن تخم اين سيتک ها را عهده دار بوده است ، بی آن که اين سرايندگان گمنام چشم انتظار امير زاده ای ، درباری و کاتبی برای ثبت در تاريخ و صله ی ناچيزی باشند ، تنها و تنها به نياز دل های شورمنش خويش پاسخ می دادند و در پس پشت زندگی يله سرايی می کردند . دل های عاشقانی زندگی گريز ، دلدادگانی گمنام و شوريدگانی سر مست بهترين زيست گاه اين دوبيتی ها و سيتک ها در درازنای زيستن بوده است .چوپان زادگان يله در دشت ها ، زنان شوی مرده ، مادران داغ ديده ، دخترکان ربوده شده ، برنايان عاشق پيشه ، نوازندگان دوره گرد ، برزگران ، نيزاريان و ... همه و همه حضوری زنده در جهان گسترده ی ترانه ها و سيتک ها دارند . شايد برای همين است که دوبيتی های اقوام ايرانی ، گاه با تغييری بسيار جزيی به شيوه ی شگفتی به هم نزديک می شوند و جان مايه های مشترکی دارند . اگر از تاثير و تکثير اين دوبيتی ها بگذريم شايد درد های مشترک ، شيوه ی زندگی مشترک ، غم ها و شادی های مشترک ، ابزار معيشتی مشترک و جغرافيای فرهنگی مشترک را بتوان يکی از دلايل بنيادين دوبيتی های هم جان و هم چهره ی آنان دانست زيرا بخشی از کارکرد اين دوبيتی ها در زندگی اجتماعی اقوام ايرانی ريشه های همسانی دارد که يافتن صاحبان اصلی آنان را دشوار می کند .
از ميان بيشتر قالب های سنتی شايد بتوان دو بيتی را کارکردی ترين قالب شعر اقوام ايرانی و يا حتا شعر پارسی ناميد . قالبی که در ميان طبقه ی فرودست جامعه ی ناهمگون ايرانی ، هم بار شعر را به دوش می کشيده است و هم ، بار موسيقی را . قالب دو بيتی را می توان جام جهان نمای دل های طبقات زيرين جامعه ی ايرانی ناميد ، طبقاتی که نه تنها اين قالب را برای جهان درونی خويش تنگ نمی يافتند بلکه چونان جام جهان نمايی نيز به او می نگريستند و در هر لحظه ای از زندگی نيز همراه شان می بردند تا با اين جام جهان نما هم به نياز ها و شوريدگی های خود پاسخ دهند و هم با ياری او، رو در روی ناملايمات زندگی و خستگی کار بايستند و توانی تازه برای ادامه ی زندگی بيابند. بی جهت نيست که دوبيتی و ترانه اين گونه با زندگی اجتماعی ايرانيان درپيوند بوده است و چنين متنوع و پر کارکرد است . به گمان بنده کمتر قالبی را در شعر سنتی می يابيم که از چنين تنوع و رنگارنگی ای برخوردار باشد و بتواند بيشتر کهن باور های بشری را در جانش جای دهد و هر لحظه نيز در زندگی مردم حضور داشته باشد .
با نگاهی گذرا به شخصيت قالب دوبيتی ها و سيتک ها و نيز زبان بی پيچش و قابل دسترس اين بزرگان ِکوچک و يا اين کوچکان بزرگ ، می توانيم به راز ماندگاری آنان پی ببريم ، رازشگفتی که کم تر با ذهن و زبان طبقه ی چيزدان و فن سالار ادبيات ما سازگار بوده است و حتا در بسياری جاها نيز با اين ذهن و زبان زمخت و مکتب زده ناهمسو بوده است . ذهن و زبانی که تا پيش از انقلاب بزرگ نيما کوچک ترين گذر و غفلت از عناصر شناخته شده ی شعر را بزرگ ترين جرم بر می شمرده است چه رسد به عبور از خطوط قرمز وزن و قافيه ، اما با بررسی بسياری از اين سيتک ها در خواهيم يافت که سرايندگان ، خواسته و ناخواسته اين خطوط قرمز را در سيتک سرايی نديده می گرفتند و تنها در انديشه ی بيان رنج ها و شادی های خويش می شدند چرا که ذهن و زبان اين فرودستان جز با جان زلال و غير اشرافی قالب سيتک و دوبيتی با هيچ قالب ديگری سازگار نبوده است .
بسياری از سيتک های سيستانی افزون بر پرش های وزنی ، در بهره گيری از قافيه نيز هم سو با تعاريف شناخته شده ی سخن سنجان و منتقدان ديروز و امروز نيستند اما هم چنان سيطره ی خويش را با تمامی اين کاستی ها بر موسيقی ، شعر و حتا پژوهش گران حفظ کرده اند و هر روز نيز خواهندگان تازه ای می يابند . حتا به گمان بنده با اين که بسياری از اين سيتک ها، شعرهای کم مايه و کم ويژه ای هستند و کم تر به ساختار های زبانی ی گويش سيستانی تن می دهند اما از آن جايی که ريشه در زندگی مردم دارند حتا ناخواسته باعث تغييراتی در حنجره ی ساز ها و نيز لحن های موسيقيايی سيستانيان شده اند و گاه نيز از خطوط قرمز زبان گذشته و باعث بيماری زبانی شده اند . با اين که امروز شاعران بسياری به سيتک سرايی روی آورده اند اما استقبال مردم و نوازندگان هم چنان از سيتک ها وترانه های کهن بيشتر است . شايد بافت زبانی پيچيده ، دشواری تصاوير ، کم خونی ، عدم هم خوانی محتوای شعر ها با شخصيت و جان دو بيتی ، فشرده نگويی و پريشان جانی و نيز دشواری خواندن را بتوان از دلايل عدم استقبال مردم ، خوانندگان و نوازندگان دانست . با اين همه ، دوبيتی امروز سيستانی نيز از خواب چندين ساله ی خويش برخاسته است و روندی نوگرايانه را در فرم و محتوا در پيش گرفته و چونان قالب های ديگر شهر نوپای سيستانی چشم به افق های دورتری دوخته است و هم پا با شعر امروز پارسی و اقوام ديگر ايرانی به پيش می رود و حتا، گاه به جان و زبان شناسنامه دار و شخصيت قابل قبولی نيز در اين گستره ها رسيده است .ازدوبيتی سرايان و يا سيتک سرايان کهن سيستانی می توان " اُسينا " ( البته با کمی احتياط ) ، " زينا" و " مَد علی " ( محمد علی ) را نام برد .
در پايان برای آشنايی دوست داران و خواهندگان شعر اقوام ايرانی ، برگردان و باز سرايی چند دوبيتی سيستانی را پيشکش می کنم .

۱ـ
پرسه داریِ پس از مرگ را نمی خواهم
چرا که مردگان را
به ديدار زندگان نيازی نيست.
آی باد !
امشب چرا سراغی از درختی تکيده نمی گيری ؟

۲ـ
دلم تنهاست
دل پريشانم تنهاست
ـ به تنهايی اندوه سرنايی ـ
باز می گشتی کاش .
چشم هايم را می گسترانم
در خيابانی که تو از آن بگذری و
گلی می شوم بر پيراهنت !
اگر که دوباره بيايی .
۳ـ
پريشانی ام را آرامشی نيست
چنان که شب های بی سرنوشتم را
بامدادی .
بهار سرگرم کوچيدن است
من
اما
هنوز زمستانم .
۴ـ
به بهانه ی لبان اناری ات
شبی خواهم آمد و
گيسوانت را شانه خواهم زد.
ـ اگر که بگذاری ـ
شباشب
در حوالی گيسويت
شانه ای خواهم شد و
تا پايان جهان خواهم زيست .
ـ اگر که بگذاری ـ
پيام سيستانی / نروژ
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانی , سیستانیهادرگلستان , سیستانیهای تهران , گلستان , گلستان نو , نیمروز , شهرسوخته , زابل , تکر , آذری , شعرسیستان , دانشجویان سیستانی , بزرگان سیستان , طایفه های سیستان ,
:: بازدید از این مطلب : 537
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری


دوبيتی را در سيستان سيتک می نامند . دو گمان در باره ی ريشه و معنای اين اصطلاح است ، گمان نخست آن است که سيتک را هم ريشه با " سيت " ها و سکاها بپنداريم و گمان ديگر اين است که آن را برگرفته از واژه ی " سيت " به معنای ترانه بدانيم .افزون بر اين سيستانيان به دو بيتی ، بيت نيز می گويند . در هر روی دوبيتی سرایی يا سيتک سرايی ، شيوه ای يله سرايی بوده است که نخست ، سراينده و سپس خواننده و خواهنده برای رهايی از مرزهای سنتی ی زندگی بر می گزيدند تا با رساترين ، کوتاه ترين و رهاترين واژگان ، شادمانی ها ، دل گرفتگی ها ، تنهايی ها ، غربت زدگی ها و عاشقانگی های خويش را در فشرده ترين ، يله ترين ، زلال ترين و قابل دسترس ترين قالب زبانی بريزند و رودرروی زندگی بايستند و با کوتاه ترين قالب بر سر زندگی فريادی بلند سر دهند . شايد برای همين است که کم تر می توان سيتک و ترانه ای را يافت که بتوان آن را آرام نجوا کرد و کم تر شوريده ای را پيدا کرد که هنگام سيتک خوانی بتواند بی فريادی ناخواسته سيتکی را بخواند . بر بنياد همين باورهاست شايد که دوبيتی سرايی يا سيتک سرايی را بايستی مردمی ترين قالب شعر اقوام ايرانی ناميد زيرا دوبيتی يا سيتک قالب برگزيده و زبان دل های شوريده ی طبقات فرودستی بوده است که از ديرباز تاريخ در لايه های زيرين زندگی نفس می کشيده اند و همواره نيز دردهای مشترک و بی شمارشان بر شادی های شان می چربيده است و دوبيتی انگار می آمده است تا در کنار زيستن و کار، ياری گرشان باشد تا دمی زيستن بدفرجام و گجسته را تاب آورند و توانی برای پی گرفتن زندگی داشته باشند. بر وارونه ی قالب های ديگر شعری که سرايندگان آنان شناخته شده ، چيزدان و سخنوران فن سالاری در گستره ی ادبيات هستند و شناسنامه ی مشخصی دارند ، سرايندگان بسياری از اين سيتک ها جز چند تن ، ناشناخته و گمنامند اما سيتک ها و ترانه ها چه با نام و چه بی نام هم چنان از دياری به دياری ديگر کوچيده اند و تا ژرفای زندگی ريشه دوانده اند . انگار نسيم زندگی در درازنای زيستن وظيفه ی پراکنده کردن تخم اين سيتک ها را عهده دار بوده است ، بی آن که اين سرايندگان گمنام چشم انتظار امير زاده ای ، درباری و کاتبی برای ثبت در تاريخ و صله ی ناچيزی باشند ، تنها و تنها به نياز دل های شورمنش خويش پاسخ می دادند و در پس پشت زندگی يله سرايی می کردند . دل های عاشقانی زندگی گريز ، دلدادگانی گمنام و شوريدگانی سر مست بهترين زيست گاه اين دوبيتی ها و سيتک ها در درازنای زيستن بوده است .چوپان زادگان يله در دشت ها ، زنان شوی مرده ، مادران داغ ديده ، دخترکان ربوده شده ، برنايان عاشق پيشه ، نوازندگان دوره گرد ، برزگران ، نيزاريان و ... همه و همه حضوری زنده در جهان گسترده ی ترانه ها و سيتک ها دارند . شايد برای همين است که دوبيتی های اقوام ايرانی ، گاه با تغييری بسيار جزيی به شيوه ی شگفتی به هم نزديک می شوند و جان مايه های مشترکی دارند . اگر از تاثير و تکثير اين دوبيتی ها بگذريم شايد درد های مشترک ، شيوه ی زندگی مشترک ، غم ها و شادی های مشترک ، ابزار معيشتی مشترک و جغرافيای فرهنگی مشترک را بتوان يکی از دلايل بنيادين دوبيتی های هم جان و هم چهره ی آنان دانست زيرا بخشی از کارکرد اين دوبيتی ها در زندگی اجتماعی اقوام ايرانی ريشه های همسانی دارد که يافتن صاحبان اصلی آنان را دشوار می کند .
از ميان بيشتر قالب های سنتی شايد بتوان دو بيتی را کارکردی ترين قالب شعر اقوام ايرانی و يا حتا شعر پارسی ناميد . قالبی که در ميان طبقه ی فرودست جامعه ی ناهمگون ايرانی ، هم بار شعر را به دوش می کشيده است و هم ، بار موسيقی را . قالب دو بيتی را می توان جام جهان نمای دل های طبقات زيرين جامعه ی ايرانی ناميد ، طبقاتی که نه تنها اين قالب را برای جهان درونی خويش تنگ نمی يافتند بلکه چونان جام جهان نمايی نيز به او می نگريستند و در هر لحظه ای از زندگی نيز همراه شان می بردند تا با اين جام جهان نما هم به نياز ها و شوريدگی های خود پاسخ دهند و هم با ياری او، رو در روی ناملايمات زندگی و خستگی کار بايستند و توانی تازه برای ادامه ی زندگی بيابند. بی جهت نيست که دوبيتی و ترانه اين گونه با زندگی اجتماعی ايرانيان درپيوند بوده است و چنين متنوع و پر کارکرد است . به گمان بنده کمتر قالبی را در شعر سنتی می يابيم که از چنين تنوع و رنگارنگی ای برخوردار باشد و بتواند بيشتر کهن باور های بشری را در جانش جای دهد و هر لحظه نيز در زندگی مردم حضور داشته باشد .
با نگاهی گذرا به شخصيت قالب دوبيتی ها و سيتک ها و نيز زبان بی پيچش و قابل دسترس اين بزرگان ِکوچک و يا اين کوچکان بزرگ ، می توانيم به راز ماندگاری آنان پی ببريم ، رازشگفتی که کم تر با ذهن و زبان طبقه ی چيزدان و فن سالار ادبيات ما سازگار بوده است و حتا در بسياری جاها نيز با اين ذهن و زبان زمخت و مکتب زده ناهمسو بوده است . ذهن و زبانی که تا پيش از انقلاب بزرگ نيما کوچک ترين گذر و غفلت از عناصر شناخته شده ی شعر را بزرگ ترين جرم بر می شمرده است چه رسد به عبور از خطوط قرمز وزن و قافيه ، اما با بررسی بسياری از اين سيتک ها در خواهيم يافت که سرايندگان ، خواسته و ناخواسته اين خطوط قرمز را در سيتک سرايی نديده می گرفتند و تنها در انديشه ی بيان رنج ها و شادی های خويش می شدند چرا که ذهن و زبان اين فرودستان جز با جان زلال و غير اشرافی قالب سيتک و دوبيتی با هيچ قالب ديگری سازگار نبوده است .
بسياری از سيتک های سيستانی افزون بر پرش های وزنی ، در بهره گيری از قافيه نيز هم سو با تعاريف شناخته شده ی سخن سنجان و منتقدان ديروز و امروز نيستند اما هم چنان سيطره ی خويش را با تمامی اين کاستی ها بر موسيقی ، شعر و حتا پژوهش گران حفظ کرده اند و هر روز نيز خواهندگان تازه ای می يابند . حتا به گمان بنده با اين که بسياری از اين سيتک ها، شعرهای کم مايه و کم ويژه ای هستند و کم تر به ساختار های زبانی ی گويش سيستانی تن می دهند اما از آن جايی که ريشه در زندگی مردم دارند حتا ناخواسته باعث تغييراتی در حنجره ی ساز ها و نيز لحن های موسيقيايی سيستانيان شده اند و گاه نيز از خطوط قرمز زبان گذشته و باعث بيماری زبانی شده اند . با اين که امروز شاعران بسياری به سيتک سرايی روی آورده اند اما استقبال مردم و نوازندگان هم چنان از سيتک ها وترانه های کهن بيشتر است . شايد بافت زبانی پيچيده ، دشواری تصاوير ، کم خونی ، عدم هم خوانی محتوای شعر ها با شخصيت و جان دو بيتی ، فشرده نگويی و پريشان جانی و نيز دشواری خواندن را بتوان از دلايل عدم استقبال مردم ، خوانندگان و نوازندگان دانست . با اين همه ، دوبيتی امروز سيستانی نيز از خواب چندين ساله ی خويش برخاسته است و روندی نوگرايانه را در فرم و محتوا در پيش گرفته و چونان قالب های ديگر شهر نوپای سيستانی چشم به افق های دورتری دوخته است و هم پا با شعر امروز پارسی و اقوام ديگر ايرانی به پيش می رود و حتا، گاه به جان و زبان شناسنامه دار و شخصيت قابل قبولی نيز در اين گستره ها رسيده است .ازدوبيتی سرايان و يا سيتک سرايان کهن سيستانی می توان " اُسينا " ( البته با کمی احتياط ) ، " زينا" و " مَد علی " ( محمد علی ) را نام برد .
در پايان برای آشنايی دوست داران و خواهندگان شعر اقوام ايرانی ، برگردان و باز سرايی چند دوبيتی سيستانی را پيشکش می کنم .

۱ـ
پرسه داریِ پس از مرگ را نمی خواهم
چرا که مردگان را
به ديدار زندگان نيازی نيست.
آی باد !
امشب چرا سراغی از درختی تکيده نمی گيری ؟

۲ـ
دلم تنهاست
دل پريشانم تنهاست
ـ به تنهايی اندوه سرنايی ـ
باز می گشتی کاش .
چشم هايم را می گسترانم
در خيابانی که تو از آن بگذری و
گلی می شوم بر پيراهنت !
اگر که دوباره بيايی .
۳ـ
پريشانی ام را آرامشی نيست
چنان که شب های بی سرنوشتم را
بامدادی .
بهار سرگرم کوچيدن است
من
اما
هنوز زمستانم .
۴ـ
به بهانه ی لبان اناری ات
شبی خواهم آمد و
گيسوانت را شانه خواهم زد.
ـ اگر که بگذاری ـ
شباشب
در حوالی گيسويت
شانه ای خواهم شد و
تا پايان جهان خواهم زيست .
ـ اگر که بگذاری ـ
پيام سيستانی / نروژ
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانی , سیستانیهادرگلستان , سیستانیهای تهران , گلستان , گلستان نو , نیمروز , شهرسوخته , زابل , تکر , آذری , شعرسیستان , دانشجویان سیستانی , بزرگان سیستان , طایفه های سیستان ,
:: بازدید از این مطلب : 537
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری


دوبيتی را در سيستان سيتک می نامند . دو گمان در باره ی ريشه و معنای اين اصطلاح است ، گمان نخست آن است که سيتک را هم ريشه با " سيت " ها و سکاها بپنداريم و گمان ديگر اين است که آن را برگرفته از واژه ی " سيت " به معنای ترانه بدانيم .افزون بر اين سيستانيان به دو بيتی ، بيت نيز می گويند . در هر روی دوبيتی سرایی يا سيتک سرايی ، شيوه ای يله سرايی بوده است که نخست ، سراينده و سپس خواننده و خواهنده برای رهايی از مرزهای سنتی ی زندگی بر می گزيدند تا با رساترين ، کوتاه ترين و رهاترين واژگان ، شادمانی ها ، دل گرفتگی ها ، تنهايی ها ، غربت زدگی ها و عاشقانگی های خويش را در فشرده ترين ، يله ترين ، زلال ترين و قابل دسترس ترين قالب زبانی بريزند و رودرروی زندگی بايستند و با کوتاه ترين قالب بر سر زندگی فريادی بلند سر دهند . شايد برای همين است که کم تر می توان سيتک و ترانه ای را يافت که بتوان آن را آرام نجوا کرد و کم تر شوريده ای را پيدا کرد که هنگام سيتک خوانی بتواند بی فريادی ناخواسته سيتکی را بخواند . بر بنياد همين باورهاست شايد که دوبيتی سرايی يا سيتک سرايی را بايستی مردمی ترين قالب شعر اقوام ايرانی ناميد زيرا دوبيتی يا سيتک قالب برگزيده و زبان دل های شوريده ی طبقات فرودستی بوده است که از ديرباز تاريخ در لايه های زيرين زندگی نفس می کشيده اند و همواره نيز دردهای مشترک و بی شمارشان بر شادی های شان می چربيده است و دوبيتی انگار می آمده است تا در کنار زيستن و کار، ياری گرشان باشد تا دمی زيستن بدفرجام و گجسته را تاب آورند و توانی برای پی گرفتن زندگی داشته باشند. بر وارونه ی قالب های ديگر شعری که سرايندگان آنان شناخته شده ، چيزدان و سخنوران فن سالاری در گستره ی ادبيات هستند و شناسنامه ی مشخصی دارند ، سرايندگان بسياری از اين سيتک ها جز چند تن ، ناشناخته و گمنامند اما سيتک ها و ترانه ها چه با نام و چه بی نام هم چنان از دياری به دياری ديگر کوچيده اند و تا ژرفای زندگی ريشه دوانده اند . انگار نسيم زندگی در درازنای زيستن وظيفه ی پراکنده کردن تخم اين سيتک ها را عهده دار بوده است ، بی آن که اين سرايندگان گمنام چشم انتظار امير زاده ای ، درباری و کاتبی برای ثبت در تاريخ و صله ی ناچيزی باشند ، تنها و تنها به نياز دل های شورمنش خويش پاسخ می دادند و در پس پشت زندگی يله سرايی می کردند . دل های عاشقانی زندگی گريز ، دلدادگانی گمنام و شوريدگانی سر مست بهترين زيست گاه اين دوبيتی ها و سيتک ها در درازنای زيستن بوده است .چوپان زادگان يله در دشت ها ، زنان شوی مرده ، مادران داغ ديده ، دخترکان ربوده شده ، برنايان عاشق پيشه ، نوازندگان دوره گرد ، برزگران ، نيزاريان و ... همه و همه حضوری زنده در جهان گسترده ی ترانه ها و سيتک ها دارند . شايد برای همين است که دوبيتی های اقوام ايرانی ، گاه با تغييری بسيار جزيی به شيوه ی شگفتی به هم نزديک می شوند و جان مايه های مشترکی دارند . اگر از تاثير و تکثير اين دوبيتی ها بگذريم شايد درد های مشترک ، شيوه ی زندگی مشترک ، غم ها و شادی های مشترک ، ابزار معيشتی مشترک و جغرافيای فرهنگی مشترک را بتوان يکی از دلايل بنيادين دوبيتی های هم جان و هم چهره ی آنان دانست زيرا بخشی از کارکرد اين دوبيتی ها در زندگی اجتماعی اقوام ايرانی ريشه های همسانی دارد که يافتن صاحبان اصلی آنان را دشوار می کند .
از ميان بيشتر قالب های سنتی شايد بتوان دو بيتی را کارکردی ترين قالب شعر اقوام ايرانی و يا حتا شعر پارسی ناميد . قالبی که در ميان طبقه ی فرودست جامعه ی ناهمگون ايرانی ، هم بار شعر را به دوش می کشيده است و هم ، بار موسيقی را . قالب دو بيتی را می توان جام جهان نمای دل های طبقات زيرين جامعه ی ايرانی ناميد ، طبقاتی که نه تنها اين قالب را برای جهان درونی خويش تنگ نمی يافتند بلکه چونان جام جهان نمايی نيز به او می نگريستند و در هر لحظه ای از زندگی نيز همراه شان می بردند تا با اين جام جهان نما هم به نياز ها و شوريدگی های خود پاسخ دهند و هم با ياری او، رو در روی ناملايمات زندگی و خستگی کار بايستند و توانی تازه برای ادامه ی زندگی بيابند. بی جهت نيست که دوبيتی و ترانه اين گونه با زندگی اجتماعی ايرانيان درپيوند بوده است و چنين متنوع و پر کارکرد است . به گمان بنده کمتر قالبی را در شعر سنتی می يابيم که از چنين تنوع و رنگارنگی ای برخوردار باشد و بتواند بيشتر کهن باور های بشری را در جانش جای دهد و هر لحظه نيز در زندگی مردم حضور داشته باشد .
با نگاهی گذرا به شخصيت قالب دوبيتی ها و سيتک ها و نيز زبان بی پيچش و قابل دسترس اين بزرگان ِکوچک و يا اين کوچکان بزرگ ، می توانيم به راز ماندگاری آنان پی ببريم ، رازشگفتی که کم تر با ذهن و زبان طبقه ی چيزدان و فن سالار ادبيات ما سازگار بوده است و حتا در بسياری جاها نيز با اين ذهن و زبان زمخت و مکتب زده ناهمسو بوده است . ذهن و زبانی که تا پيش از انقلاب بزرگ نيما کوچک ترين گذر و غفلت از عناصر شناخته شده ی شعر را بزرگ ترين جرم بر می شمرده است چه رسد به عبور از خطوط قرمز وزن و قافيه ، اما با بررسی بسياری از اين سيتک ها در خواهيم يافت که سرايندگان ، خواسته و ناخواسته اين خطوط قرمز را در سيتک سرايی نديده می گرفتند و تنها در انديشه ی بيان رنج ها و شادی های خويش می شدند چرا که ذهن و زبان اين فرودستان جز با جان زلال و غير اشرافی قالب سيتک و دوبيتی با هيچ قالب ديگری سازگار نبوده است .
بسياری از سيتک های سيستانی افزون بر پرش های وزنی ، در بهره گيری از قافيه نيز هم سو با تعاريف شناخته شده ی سخن سنجان و منتقدان ديروز و امروز نيستند اما هم چنان سيطره ی خويش را با تمامی اين کاستی ها بر موسيقی ، شعر و حتا پژوهش گران حفظ کرده اند و هر روز نيز خواهندگان تازه ای می يابند . حتا به گمان بنده با اين که بسياری از اين سيتک ها، شعرهای کم مايه و کم ويژه ای هستند و کم تر به ساختار های زبانی ی گويش سيستانی تن می دهند اما از آن جايی که ريشه در زندگی مردم دارند حتا ناخواسته باعث تغييراتی در حنجره ی ساز ها و نيز لحن های موسيقيايی سيستانيان شده اند و گاه نيز از خطوط قرمز زبان گذشته و باعث بيماری زبانی شده اند . با اين که امروز شاعران بسياری به سيتک سرايی روی آورده اند اما استقبال مردم و نوازندگان هم چنان از سيتک ها وترانه های کهن بيشتر است . شايد بافت زبانی پيچيده ، دشواری تصاوير ، کم خونی ، عدم هم خوانی محتوای شعر ها با شخصيت و جان دو بيتی ، فشرده نگويی و پريشان جانی و نيز دشواری خواندن را بتوان از دلايل عدم استقبال مردم ، خوانندگان و نوازندگان دانست . با اين همه ، دوبيتی امروز سيستانی نيز از خواب چندين ساله ی خويش برخاسته است و روندی نوگرايانه را در فرم و محتوا در پيش گرفته و چونان قالب های ديگر شهر نوپای سيستانی چشم به افق های دورتری دوخته است و هم پا با شعر امروز پارسی و اقوام ديگر ايرانی به پيش می رود و حتا، گاه به جان و زبان شناسنامه دار و شخصيت قابل قبولی نيز در اين گستره ها رسيده است .ازدوبيتی سرايان و يا سيتک سرايان کهن سيستانی می توان " اُسينا " ( البته با کمی احتياط ) ، " زينا" و " مَد علی " ( محمد علی ) را نام برد .
در پايان برای آشنايی دوست داران و خواهندگان شعر اقوام ايرانی ، برگردان و باز سرايی چند دوبيتی سيستانی را پيشکش می کنم .

۱ـ
پرسه داریِ پس از مرگ را نمی خواهم
چرا که مردگان را
به ديدار زندگان نيازی نيست.
آی باد !
امشب چرا سراغی از درختی تکيده نمی گيری ؟

۲ـ
دلم تنهاست
دل پريشانم تنهاست
ـ به تنهايی اندوه سرنايی ـ
باز می گشتی کاش .
چشم هايم را می گسترانم
در خيابانی که تو از آن بگذری و
گلی می شوم بر پيراهنت !
اگر که دوباره بيايی .
۳ـ
پريشانی ام را آرامشی نيست
چنان که شب های بی سرنوشتم را
بامدادی .
بهار سرگرم کوچيدن است
من
اما
هنوز زمستانم .
۴ـ
به بهانه ی لبان اناری ات
شبی خواهم آمد و
گيسوانت را شانه خواهم زد.
ـ اگر که بگذاری ـ
شباشب
در حوالی گيسويت
شانه ای خواهم شد و
تا پايان جهان خواهم زيست .
ـ اگر که بگذاری ـ
پيام سيستانی / نروژ
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانی , سیستانیهادرگلستان , سیستانیهای تهران , گلستان , گلستان نو , نیمروز , شهرسوخته , زابل , تکر , آذری , شعرسیستان , دانشجویان سیستانی , بزرگان سیستان , طایفه های سیستان ,
:: بازدید از این مطلب : 423
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری


دوبيتی را در سيستان سيتک می نامند . دو گمان در باره ی ريشه و معنای اين اصطلاح است ، گمان نخست آن است که سيتک را هم ريشه با " سيت " ها و سکاها بپنداريم و گمان ديگر اين است که آن را برگرفته از واژه ی " سيت " به معنای ترانه بدانيم .افزون بر اين سيستانيان به دو بيتی ، بيت نيز می گويند . در هر روی دوبيتی سرایی يا سيتک سرايی ، شيوه ای يله سرايی بوده است که نخست ، سراينده و سپس خواننده و خواهنده برای رهايی از مرزهای سنتی ی زندگی بر می گزيدند تا با رساترين ، کوتاه ترين و رهاترين واژگان ، شادمانی ها ، دل گرفتگی ها ، تنهايی ها ، غربت زدگی ها و عاشقانگی های خويش را در فشرده ترين ، يله ترين ، زلال ترين و قابل دسترس ترين قالب زبانی بريزند و رودرروی زندگی بايستند و با کوتاه ترين قالب بر سر زندگی فريادی بلند سر دهند . شايد برای همين است که کم تر می توان سيتک و ترانه ای را يافت که بتوان آن را آرام نجوا کرد و کم تر شوريده ای را پيدا کرد که هنگام سيتک خوانی بتواند بی فريادی ناخواسته سيتکی را بخواند . بر بنياد همين باورهاست شايد که دوبيتی سرايی يا سيتک سرايی را بايستی مردمی ترين قالب شعر اقوام ايرانی ناميد زيرا دوبيتی يا سيتک قالب برگزيده و زبان دل های شوريده ی طبقات فرودستی بوده است که از ديرباز تاريخ در لايه های زيرين زندگی نفس می کشيده اند و همواره نيز دردهای مشترک و بی شمارشان بر شادی های شان می چربيده است و دوبيتی انگار می آمده است تا در کنار زيستن و کار، ياری گرشان باشد تا دمی زيستن بدفرجام و گجسته را تاب آورند و توانی برای پی گرفتن زندگی داشته باشند. بر وارونه ی قالب های ديگر شعری که سرايندگان آنان شناخته شده ، چيزدان و سخنوران فن سالاری در گستره ی ادبيات هستند و شناسنامه ی مشخصی دارند ، سرايندگان بسياری از اين سيتک ها جز چند تن ، ناشناخته و گمنامند اما سيتک ها و ترانه ها چه با نام و چه بی نام هم چنان از دياری به دياری ديگر کوچيده اند و تا ژرفای زندگی ريشه دوانده اند . انگار نسيم زندگی در درازنای زيستن وظيفه ی پراکنده کردن تخم اين سيتک ها را عهده دار بوده است ، بی آن که اين سرايندگان گمنام چشم انتظار امير زاده ای ، درباری و کاتبی برای ثبت در تاريخ و صله ی ناچيزی باشند ، تنها و تنها به نياز دل های شورمنش خويش پاسخ می دادند و در پس پشت زندگی يله سرايی می کردند . دل های عاشقانی زندگی گريز ، دلدادگانی گمنام و شوريدگانی سر مست بهترين زيست گاه اين دوبيتی ها و سيتک ها در درازنای زيستن بوده است .چوپان زادگان يله در دشت ها ، زنان شوی مرده ، مادران داغ ديده ، دخترکان ربوده شده ، برنايان عاشق پيشه ، نوازندگان دوره گرد ، برزگران ، نيزاريان و ... همه و همه حضوری زنده در جهان گسترده ی ترانه ها و سيتک ها دارند . شايد برای همين است که دوبيتی های اقوام ايرانی ، گاه با تغييری بسيار جزيی به شيوه ی شگفتی به هم نزديک می شوند و جان مايه های مشترکی دارند . اگر از تاثير و تکثير اين دوبيتی ها بگذريم شايد درد های مشترک ، شيوه ی زندگی مشترک ، غم ها و شادی های مشترک ، ابزار معيشتی مشترک و جغرافيای فرهنگی مشترک را بتوان يکی از دلايل بنيادين دوبيتی های هم جان و هم چهره ی آنان دانست زيرا بخشی از کارکرد اين دوبيتی ها در زندگی اجتماعی اقوام ايرانی ريشه های همسانی دارد که يافتن صاحبان اصلی آنان را دشوار می کند .
از ميان بيشتر قالب های سنتی شايد بتوان دو بيتی را کارکردی ترين قالب شعر اقوام ايرانی و يا حتا شعر پارسی ناميد . قالبی که در ميان طبقه ی فرودست جامعه ی ناهمگون ايرانی ، هم بار شعر را به دوش می کشيده است و هم ، بار موسيقی را . قالب دو بيتی را می توان جام جهان نمای دل های طبقات زيرين جامعه ی ايرانی ناميد ، طبقاتی که نه تنها اين قالب را برای جهان درونی خويش تنگ نمی يافتند بلکه چونان جام جهان نمايی نيز به او می نگريستند و در هر لحظه ای از زندگی نيز همراه شان می بردند تا با اين جام جهان نما هم به نياز ها و شوريدگی های خود پاسخ دهند و هم با ياری او، رو در روی ناملايمات زندگی و خستگی کار بايستند و توانی تازه برای ادامه ی زندگی بيابند. بی جهت نيست که دوبيتی و ترانه اين گونه با زندگی اجتماعی ايرانيان درپيوند بوده است و چنين متنوع و پر کارکرد است . به گمان بنده کمتر قالبی را در شعر سنتی می يابيم که از چنين تنوع و رنگارنگی ای برخوردار باشد و بتواند بيشتر کهن باور های بشری را در جانش جای دهد و هر لحظه نيز در زندگی مردم حضور داشته باشد .
با نگاهی گذرا به شخصيت قالب دوبيتی ها و سيتک ها و نيز زبان بی پيچش و قابل دسترس اين بزرگان ِکوچک و يا اين کوچکان بزرگ ، می توانيم به راز ماندگاری آنان پی ببريم ، رازشگفتی که کم تر با ذهن و زبان طبقه ی چيزدان و فن سالار ادبيات ما سازگار بوده است و حتا در بسياری جاها نيز با اين ذهن و زبان زمخت و مکتب زده ناهمسو بوده است . ذهن و زبانی که تا پيش از انقلاب بزرگ نيما کوچک ترين گذر و غفلت از عناصر شناخته شده ی شعر را بزرگ ترين جرم بر می شمرده است چه رسد به عبور از خطوط قرمز وزن و قافيه ، اما با بررسی بسياری از اين سيتک ها در خواهيم يافت که سرايندگان ، خواسته و ناخواسته اين خطوط قرمز را در سيتک سرايی نديده می گرفتند و تنها در انديشه ی بيان رنج ها و شادی های خويش می شدند چرا که ذهن و زبان اين فرودستان جز با جان زلال و غير اشرافی قالب سيتک و دوبيتی با هيچ قالب ديگری سازگار نبوده است .
بسياری از سيتک های سيستانی افزون بر پرش های وزنی ، در بهره گيری از قافيه نيز هم سو با تعاريف شناخته شده ی سخن سنجان و منتقدان ديروز و امروز نيستند اما هم چنان سيطره ی خويش را با تمامی اين کاستی ها بر موسيقی ، شعر و حتا پژوهش گران حفظ کرده اند و هر روز نيز خواهندگان تازه ای می يابند . حتا به گمان بنده با اين که بسياری از اين سيتک ها، شعرهای کم مايه و کم ويژه ای هستند و کم تر به ساختار های زبانی ی گويش سيستانی تن می دهند اما از آن جايی که ريشه در زندگی مردم دارند حتا ناخواسته باعث تغييراتی در حنجره ی ساز ها و نيز لحن های موسيقيايی سيستانيان شده اند و گاه نيز از خطوط قرمز زبان گذشته و باعث بيماری زبانی شده اند . با اين که امروز شاعران بسياری به سيتک سرايی روی آورده اند اما استقبال مردم و نوازندگان هم چنان از سيتک ها وترانه های کهن بيشتر است . شايد بافت زبانی پيچيده ، دشواری تصاوير ، کم خونی ، عدم هم خوانی محتوای شعر ها با شخصيت و جان دو بيتی ، فشرده نگويی و پريشان جانی و نيز دشواری خواندن را بتوان از دلايل عدم استقبال مردم ، خوانندگان و نوازندگان دانست . با اين همه ، دوبيتی امروز سيستانی نيز از خواب چندين ساله ی خويش برخاسته است و روندی نوگرايانه را در فرم و محتوا در پيش گرفته و چونان قالب های ديگر شهر نوپای سيستانی چشم به افق های دورتری دوخته است و هم پا با شعر امروز پارسی و اقوام ديگر ايرانی به پيش می رود و حتا، گاه به جان و زبان شناسنامه دار و شخصيت قابل قبولی نيز در اين گستره ها رسيده است .ازدوبيتی سرايان و يا سيتک سرايان کهن سيستانی می توان " اُسينا " ( البته با کمی احتياط ) ، " زينا" و " مَد علی " ( محمد علی ) را نام برد .
در پايان برای آشنايی دوست داران و خواهندگان شعر اقوام ايرانی ، برگردان و باز سرايی چند دوبيتی سيستانی را پيشکش می کنم .

۱ـ
پرسه داریِ پس از مرگ را نمی خواهم
چرا که مردگان را
به ديدار زندگان نيازی نيست.
آی باد !
امشب چرا سراغی از درختی تکيده نمی گيری ؟

۲ـ
دلم تنهاست
دل پريشانم تنهاست
ـ به تنهايی اندوه سرنايی ـ
باز می گشتی کاش .
چشم هايم را می گسترانم
در خيابانی که تو از آن بگذری و
گلی می شوم بر پيراهنت !
اگر که دوباره بيايی .
۳ـ
پريشانی ام را آرامشی نيست
چنان که شب های بی سرنوشتم را
بامدادی .
بهار سرگرم کوچيدن است
من
اما
هنوز زمستانم .
۴ـ
به بهانه ی لبان اناری ات
شبی خواهم آمد و
گيسوانت را شانه خواهم زد.
ـ اگر که بگذاری ـ
شباشب
در حوالی گيسويت
شانه ای خواهم شد و
تا پايان جهان خواهم زيست .
ـ اگر که بگذاری ـ
پيام سيستانی / نروژ
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانی , سیستانیهادرگلستان , سیستانیهای تهران , گلستان , گلستان نو , نیمروز , شهرسوخته , زابل , تکر , آذری , شعرسیستان , دانشجویان سیستانی , بزرگان سیستان , طایفه های سیستان ,
:: بازدید از این مطلب : 423
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری


دوبيتی را در سيستان سيتک می نامند . دو گمان در باره ی ريشه و معنای اين اصطلاح است ، گمان نخست آن است که سيتک را هم ريشه با " سيت " ها و سکاها بپنداريم و گمان ديگر اين است که آن را برگرفته از واژه ی " سيت " به معنای ترانه بدانيم .افزون بر اين سيستانيان به دو بيتی ، بيت نيز می گويند . در هر روی دوبيتی سرایی يا سيتک سرايی ، شيوه ای يله سرايی بوده است که نخست ، سراينده و سپس خواننده و خواهنده برای رهايی از مرزهای سنتی ی زندگی بر می گزيدند تا با رساترين ، کوتاه ترين و رهاترين واژگان ، شادمانی ها ، دل گرفتگی ها ، تنهايی ها ، غربت زدگی ها و عاشقانگی های خويش را در فشرده ترين ، يله ترين ، زلال ترين و قابل دسترس ترين قالب زبانی بريزند و رودرروی زندگی بايستند و با کوتاه ترين قالب بر سر زندگی فريادی بلند سر دهند . شايد برای همين است که کم تر می توان سيتک و ترانه ای را يافت که بتوان آن را آرام نجوا کرد و کم تر شوريده ای را پيدا کرد که هنگام سيتک خوانی بتواند بی فريادی ناخواسته سيتکی را بخواند . بر بنياد همين باورهاست شايد که دوبيتی سرايی يا سيتک سرايی را بايستی مردمی ترين قالب شعر اقوام ايرانی ناميد زيرا دوبيتی يا سيتک قالب برگزيده و زبان دل های شوريده ی طبقات فرودستی بوده است که از ديرباز تاريخ در لايه های زيرين زندگی نفس می کشيده اند و همواره نيز دردهای مشترک و بی شمارشان بر شادی های شان می چربيده است و دوبيتی انگار می آمده است تا در کنار زيستن و کار، ياری گرشان باشد تا دمی زيستن بدفرجام و گجسته را تاب آورند و توانی برای پی گرفتن زندگی داشته باشند. بر وارونه ی قالب های ديگر شعری که سرايندگان آنان شناخته شده ، چيزدان و سخنوران فن سالاری در گستره ی ادبيات هستند و شناسنامه ی مشخصی دارند ، سرايندگان بسياری از اين سيتک ها جز چند تن ، ناشناخته و گمنامند اما سيتک ها و ترانه ها چه با نام و چه بی نام هم چنان از دياری به دياری ديگر کوچيده اند و تا ژرفای زندگی ريشه دوانده اند . انگار نسيم زندگی در درازنای زيستن وظيفه ی پراکنده کردن تخم اين سيتک ها را عهده دار بوده است ، بی آن که اين سرايندگان گمنام چشم انتظار امير زاده ای ، درباری و کاتبی برای ثبت در تاريخ و صله ی ناچيزی باشند ، تنها و تنها به نياز دل های شورمنش خويش پاسخ می دادند و در پس پشت زندگی يله سرايی می کردند . دل های عاشقانی زندگی گريز ، دلدادگانی گمنام و شوريدگانی سر مست بهترين زيست گاه اين دوبيتی ها و سيتک ها در درازنای زيستن بوده است .چوپان زادگان يله در دشت ها ، زنان شوی مرده ، مادران داغ ديده ، دخترکان ربوده شده ، برنايان عاشق پيشه ، نوازندگان دوره گرد ، برزگران ، نيزاريان و ... همه و همه حضوری زنده در جهان گسترده ی ترانه ها و سيتک ها دارند . شايد برای همين است که دوبيتی های اقوام ايرانی ، گاه با تغييری بسيار جزيی به شيوه ی شگفتی به هم نزديک می شوند و جان مايه های مشترکی دارند . اگر از تاثير و تکثير اين دوبيتی ها بگذريم شايد درد های مشترک ، شيوه ی زندگی مشترک ، غم ها و شادی های مشترک ، ابزار معيشتی مشترک و جغرافيای فرهنگی مشترک را بتوان يکی از دلايل بنيادين دوبيتی های هم جان و هم چهره ی آنان دانست زيرا بخشی از کارکرد اين دوبيتی ها در زندگی اجتماعی اقوام ايرانی ريشه های همسانی دارد که يافتن صاحبان اصلی آنان را دشوار می کند .
از ميان بيشتر قالب های سنتی شايد بتوان دو بيتی را کارکردی ترين قالب شعر اقوام ايرانی و يا حتا شعر پارسی ناميد . قالبی که در ميان طبقه ی فرودست جامعه ی ناهمگون ايرانی ، هم بار شعر را به دوش می کشيده است و هم ، بار موسيقی را . قالب دو بيتی را می توان جام جهان نمای دل های طبقات زيرين جامعه ی ايرانی ناميد ، طبقاتی که نه تنها اين قالب را برای جهان درونی خويش تنگ نمی يافتند بلکه چونان جام جهان نمايی نيز به او می نگريستند و در هر لحظه ای از زندگی نيز همراه شان می بردند تا با اين جام جهان نما هم به نياز ها و شوريدگی های خود پاسخ دهند و هم با ياری او، رو در روی ناملايمات زندگی و خستگی کار بايستند و توانی تازه برای ادامه ی زندگی بيابند. بی جهت نيست که دوبيتی و ترانه اين گونه با زندگی اجتماعی ايرانيان درپيوند بوده است و چنين متنوع و پر کارکرد است . به گمان بنده کمتر قالبی را در شعر سنتی می يابيم که از چنين تنوع و رنگارنگی ای برخوردار باشد و بتواند بيشتر کهن باور های بشری را در جانش جای دهد و هر لحظه نيز در زندگی مردم حضور داشته باشد .
با نگاهی گذرا به شخصيت قالب دوبيتی ها و سيتک ها و نيز زبان بی پيچش و قابل دسترس اين بزرگان ِکوچک و يا اين کوچکان بزرگ ، می توانيم به راز ماندگاری آنان پی ببريم ، رازشگفتی که کم تر با ذهن و زبان طبقه ی چيزدان و فن سالار ادبيات ما سازگار بوده است و حتا در بسياری جاها نيز با اين ذهن و زبان زمخت و مکتب زده ناهمسو بوده است . ذهن و زبانی که تا پيش از انقلاب بزرگ نيما کوچک ترين گذر و غفلت از عناصر شناخته شده ی شعر را بزرگ ترين جرم بر می شمرده است چه رسد به عبور از خطوط قرمز وزن و قافيه ، اما با بررسی بسياری از اين سيتک ها در خواهيم يافت که سرايندگان ، خواسته و ناخواسته اين خطوط قرمز را در سيتک سرايی نديده می گرفتند و تنها در انديشه ی بيان رنج ها و شادی های خويش می شدند چرا که ذهن و زبان اين فرودستان جز با جان زلال و غير اشرافی قالب سيتک و دوبيتی با هيچ قالب ديگری سازگار نبوده است .
بسياری از سيتک های سيستانی افزون بر پرش های وزنی ، در بهره گيری از قافيه نيز هم سو با تعاريف شناخته شده ی سخن سنجان و منتقدان ديروز و امروز نيستند اما هم چنان سيطره ی خويش را با تمامی اين کاستی ها بر موسيقی ، شعر و حتا پژوهش گران حفظ کرده اند و هر روز نيز خواهندگان تازه ای می يابند . حتا به گمان بنده با اين که بسياری از اين سيتک ها، شعرهای کم مايه و کم ويژه ای هستند و کم تر به ساختار های زبانی ی گويش سيستانی تن می دهند اما از آن جايی که ريشه در زندگی مردم دارند حتا ناخواسته باعث تغييراتی در حنجره ی ساز ها و نيز لحن های موسيقيايی سيستانيان شده اند و گاه نيز از خطوط قرمز زبان گذشته و باعث بيماری زبانی شده اند . با اين که امروز شاعران بسياری به سيتک سرايی روی آورده اند اما استقبال مردم و نوازندگان هم چنان از سيتک ها وترانه های کهن بيشتر است . شايد بافت زبانی پيچيده ، دشواری تصاوير ، کم خونی ، عدم هم خوانی محتوای شعر ها با شخصيت و جان دو بيتی ، فشرده نگويی و پريشان جانی و نيز دشواری خواندن را بتوان از دلايل عدم استقبال مردم ، خوانندگان و نوازندگان دانست . با اين همه ، دوبيتی امروز سيستانی نيز از خواب چندين ساله ی خويش برخاسته است و روندی نوگرايانه را در فرم و محتوا در پيش گرفته و چونان قالب های ديگر شهر نوپای سيستانی چشم به افق های دورتری دوخته است و هم پا با شعر امروز پارسی و اقوام ديگر ايرانی به پيش می رود و حتا، گاه به جان و زبان شناسنامه دار و شخصيت قابل قبولی نيز در اين گستره ها رسيده است .ازدوبيتی سرايان و يا سيتک سرايان کهن سيستانی می توان " اُسينا " ( البته با کمی احتياط ) ، " زينا" و " مَد علی " ( محمد علی ) را نام برد .
در پايان برای آشنايی دوست داران و خواهندگان شعر اقوام ايرانی ، برگردان و باز سرايی چند دوبيتی سيستانی را پيشکش می کنم .

۱ـ
پرسه داریِ پس از مرگ را نمی خواهم
چرا که مردگان را
به ديدار زندگان نيازی نيست.
آی باد !
امشب چرا سراغی از درختی تکيده نمی گيری ؟

۲ـ
دلم تنهاست
دل پريشانم تنهاست
ـ به تنهايی اندوه سرنايی ـ
باز می گشتی کاش .
چشم هايم را می گسترانم
در خيابانی که تو از آن بگذری و
گلی می شوم بر پيراهنت !
اگر که دوباره بيايی .
۳ـ
پريشانی ام را آرامشی نيست
چنان که شب های بی سرنوشتم را
بامدادی .
بهار سرگرم کوچيدن است
من
اما
هنوز زمستانم .
۴ـ
به بهانه ی لبان اناری ات
شبی خواهم آمد و
گيسوانت را شانه خواهم زد.
ـ اگر که بگذاری ـ
شباشب
در حوالی گيسويت
شانه ای خواهم شد و
تا پايان جهان خواهم زيست .
ـ اگر که بگذاری ـ
پيام سيستانی / نروژ
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانی , سیستانیهادرگلستان , سیستانیهای تهران , گلستان , گلستان نو , نیمروز , شهرسوخته , زابل , تکر , آذری , شعرسیستان , دانشجویان سیستانی , بزرگان سیستان , طایفه های سیستان ,
:: بازدید از این مطلب : 389
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()